نظریه یادگیری سازمانی از جمله رهیافتهای سیستمی و اقتضایی به مدیریت محسوب می گردد و سازمان را به مثابه یک “سیستم باز صاحب اندیشه و زنده” در نظر می گیرد. با تأکید بر این نکته که سازمانها نیز مانند ذهن انسانها برای تطبیق با شرایط محیطی متحول، متکی به دریافت بازخورند؛ سازمانها درست مانند حیوانات باهوش تر و انسانها از تجربه درس می گیرند و درگیر فراگردهای ذهنی پیچیده ای مانند “پیش بینی، شناسایی، تعریف، طراحی و حل مسأله” می شوند.
دو نفر از نظریه پردازان سازمان بر این باورند که در بسیاری از سازمانها، برخی از حالات یادگیری سازمانی، به طور منظم ایجاد می شوند؛
نظیر سه فراگرد متداول یادگیری سازمانی که عبارتند از: فعالیتهای بهبود و توسعه منابع انسانی؛ فعالیتهای برنامه ریزی راهبردی؛ و به کارگیری و تسلط بر فن آوریهای جدید در سازمان.
ادامه مطلب ...نگاه کردن متفاوت به مساله و رسیدن به یک راه حل جدید، همان چیزی است که عموماً از آن به “خلاقیت ” تعبیر می شود. اما خلاقیت مفهومی نیست که بتوان آن را در یک جمله و حتی در یک کتاب مفصل توضیح داد. در رابطه با ماهیت و تعریف خلاقیت، هنوز بین محققان و روانشناسان توافقی به عمل نیامده است. شاید ابهام در این موضوع به این علت باشد که خلاقیت، مفهومی انتزاعی است. اما نگران نباشید! این ابهام به معنی پیچیدگی خود جریان خلاقیت نیست. خلاقیت را می توانید به راحتی در زندگی روزانه حس کنید.
ادامه مطلب ...
فرایندی مستمر و سیستماتیک، برای شناسایی، تحلیل و پیادهسازی بهترین اقداماتی که موجب ارتقای عملکرد سازمانها میشود.
بسیاری از مردم میدانند بنچ مارکینگ چیست، اما نمیدانند چگونه باید آن را
در عمل بکار برند. مدت زمان انجام بنچ مارکینگ، بدون اجرای یافتههای آن
افزونبر ۹ ماه است، اما سازمانها با تسریع در برخی مراحل فرایند، آن را
به ۲ تا ۳ ماه نیز کوتاه کردهاند.
ادامه مطلب ...
در دیدگاه آقای دراکر، فرایندهای مدیریت چندان مورد توجه قرار نمی گیرد، درعوض مدیران سازمان میبایست اهداف خود را مشخص نموده و با تکیه بر دانش و روابط انسانی در راستای رسیدن به آنها گام بردارند (اشاره ای به ارزش های چابکی). ادامه مطلب ...