مطالب این بخش نتیجه تحقیقات گروه روانشناسی ما پیرامون ویژگیهای روانی و شخصیتی کارآفرینان میباشد که متن زیر مقدمه ای بر این پژوهش است. بزودی مطالب بیشتری را در قالب مقالات قابل دریافت در این بخش در اختیار شما عزیزان قرار خواهیم داد.
سازمان های عصرحاضرباتحولات وتهدیدات
گسترده بین المللی روبروهستند . تضمین وتداوم حیات وبقاء سازمان ها نیازمند راه
حلها وروشهای جدید مقابله با مشکلات است که به نوآوری وابداع , خلق محصولات ,
فرآیندها وروشهای جدید بستگی زیادی دارد . یکی از نقشهای اصلی فاصله زیادمدیران
نقش کارآفرینی آنها فاصله زیادست . کارآفرینان به عنوان موتورحرکت توسعه اقتصادی
محسوب می شوند درواقع کارآفرین عامل اصلی ، ایجادخلاقیت ونوآوری است .
از آنجایی که خلاقیت ونوآوری وتوان کشف فرصت های جدید از
بارزترین ویژگیهای کارآفرینان رفتاری
این گونه افراد ( ازقبیل-است
وازآنجا که اصولاً خصوصیات روانی استقلال
طلبی ، نیاز به پیشرفت , ریسک پذیری و ... ) وماهیت طبیعی نوآوری ، شرایط خاص
ومتفاوتی رامی طلبد , لذا شناخت ویژگی ها بستری مناسب برای جذب ورشد کارآفرینان
است که اولین قدم واساسی ترین مساله است.
باتوجه به ویژگیهای کارآفرینان که شامل توفیق طلبی ،
مرکزکنترل,ریسک پذیری ، نیازبه استقلال , خلاقیت و تحمل ابهام است بطور مختصربه
تعریف هرکدام ازآنها می پردازیم :
نیازبه توفیق عبارت است ازتمایل به انجام کاردراستانداردهای عالی جهت موفقیت درموقعیتهای رقابتی .
می نامند
. 2- عقیده فرد نسبت به این که وی تحت کنترل وقایع خارجی می باشد را مرکزکنترل
عبارت است از مخاطره های معتدل که می توانندازطریق تلاشهای شخصی مهارشوند
. 3- ریسک پذیری
4- نیازبه استقلال ازویژگیهایی است که به عنوان یک نیروی بسیاربرانگیزاننده مورد تأکید واقع شده است . تمایل به استقلال ، یک نیروی انگیزشی برای کارآفرینان معاصراست ، لذا آزادی عمل ، پاداش دیگرکارآفرینی است . درواقع نیازبه استقلال ، عاملی است که سبب می شود تا کارآفرینان به اهداف ورویاهای خوددست یابند.
5- خلاقیت همانا توانایی خلق ایده های جدید است که این ایده ها ممکن است به محصولات یاخدمات جدید نیزمنجرشوند . درواقع خلاقیت نیرویی است که درپس نوآوری نهفته است .
6- قدرت تحمل ابهام عبارت است ازپذیرفتن عدم قطعیت به عنوان بخشی اززندگی ، توانایی ادامه حیات با دانشی ناقص دربارة محیط وتمایل به آغاز فعالیتی مستقل بی آنکه شخص بداند آیا موفق خواهدشد یاخیر.
کارآفرینی و ICT (فناوری ارتباطات و اطلاعات)
نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در کارآفرینی
عبارت اقتصاد جدید به تدریج رواج یافته و چشم انداز تازه ای را ترسیم میکند که با گسترش فناوری اطلاعات همراه است.درچنین اقتصادی، فناوری اطلاعات و ارتباطات گسترش و اهمیت فزاینده ای پیدا میکند. جامعه انسانی طی قرون گذشته، تاثیرات قابل توجهی از تغییرات فناوری پذیرفته است. ICT به ارضای نیازهای ارتباطی و اطلاعاتی که به ایجاد دانایی کمک میکند، میپردازد و امکانات جدیدی برای تبادل اطلاعات ایجاد میکند.ICT توان بالقوه ای دارد تا به قابلیت انسان برای ایجاد دانش جدید بیافزاید.
فرانک وبستر در کتاب نظریه های جامعه اطلاعاتی بیان میدارد که نخستین تعریف از اطلاعات که به ذهن خطور میکند، تعریف معناشناختی است. اطلاعات معنی دار دارای یک موضوع بوده و محتوای آن، آگاهی یا دستوری درباره چیزی یا کسی است. اما کنت ارو معتقد است که معنای اطلاعات بطور مختصر و کوتاه عبارتست از کاهش در عدم قطعیت. اطلاعات کاربر را قادر میسازدتا در مورد چیزی شناخت پیدا کند و از آن دانایی برای برقراری ارتباط ،یادگیری،تفکر،تصمیم گیری و نوآوری در موقع نیاز استفاده کند.
نظریه شبکه های اجتماعی در رابطه با کارآفرینی
طبق نظریه شبکه های اجتماعی، کارآفرینی فرایندی است که در شبکه متغیری از روابط اجتماعی واقع شده است و این ارتباط اجتماعی میتواند رابط کارآفرین را با منابع و فرصتها ، محدود یا تسهیل کند. توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات باعث ایجاد شبکه ای عظیم با مقیاس جهانی (اینترنت) شده است. در کشورهای پیشرفته، اینترنت یکی از مهمترین ابزارهای کارآفرینان است. این افراد از طریق این شبکه بر قابلیت های خود افزوده و از مزایای آن بهره میگیرند.
کارآفرینی، موتور توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات
با کارآفرینی است که نیازها شناخته میشود و با رفع نیازها، پیشرفت حاصل میشود. کشورهای صنعتی به این دلیل پیشرفته اند که در فناوری اطلاعات پیشرفت کرده اند و توسط آن هم اقتصاد جهان را در اختیار گرفته و هم تبدیل به قدرت نظامی شده اند و حال فرهنگ جهان را به سوی خواسته های خود هدایت میکنند.کارآفرینی اطلاعات در سطوح مختلف سخت افزار، نرم افزار، اطلاعات و ارتباطات قابل انجام است. در هریک از این سطوح، فرصت های بسیاری برای کارآفرینی وجود دارد که نیازمند حمایت مرکز سرمایه گذاری و تلاش های کارآفرینانه است و جالب اینکه کارآفرینی در حوزه اطلاعات، بسیار راحت تر و عملی تر از کارآفرینی در سایر حوزه ها است. به عنوان مثال، در حوزه نیروگاه هسته ای به دلیل کاربرد محدود، ایده های کمتری وجود دارد. به علاوه سرمایه گذاری فوق العاده زیاد و در صد امکان پذیری کم، مانع هر فعالیت کارآفرینانه است، در حالیکه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات با گستردگی بسیار زیاد، ایده های بسیاری خلق می شود و میزان سرمایه گذاری مورد نیاز که ایده ها را به نتیجه برسانند، چندان زیاد نیست.
نتیجه گیری
ملاحظه
شد که فناوری اطلاعات و ارتباطات، تحولات زیادی در کلیه فعالیتهای اجتماعی از جمله
کارآفرینی به وجود آورده و به عنوان مهم ترین ابزار کارآفرینی مدرن مورد توجه قرار
گرفته است. همچنین کارآفرینی در فناوری اطلاعات پهنه وسیعی برای فعالیت دارد. کارآفرینی
لازمه توسعه فناوری و توسعه فناوری بستر کارآفرینی است. بر این اساس اهمیت نقش
بستر سازی کارآفرینی و وظیفه دولت مشخص میشود. دولت باید بستر کارآفرینی در حوزه
فناوری اطلاعات را که همان شبکه های ارتباطی و اطلاعاتی است، توسعه دهد و امکان
دسترسی آسان همه به این شبکه را فراهم کند، ضمن اینکه فرهنگ استفاده از شبکه را
ایجاد کرده و گسترش دهد و قوانین و مقررات لازم را تدوین و اجرا کند.
پدیده
فرار مغزها که خصوصا در فناوری نو بیشتر رایج است از نتایج ضعف کارآفرینی در
کشورهای در حال توسعه است. بسیاری از نیروهای تحصیل کرده این کشورها،
صرفا عملی بار آمده و تربیت شده اند و باید توسط دیگران مدیریت شوند و از سوی
دیگر، افرادی هم که شخصیت کارآفرینی دارند، بستر کارآفرینی را در این کشورها نمی
یابند. کارآفرینان می توانند مشاغلی را در زمینه فناوری برای متخصصان داخل کشور
ایجاد کنند و در اثر رضایت شغلی که بوجود می آورند، علاوه برکلیه مزایای
کارآفرینی، از فرار مغزها نیز جلوگیری کنند.
کار
آفرینی مفهومی است که همراه با خلقت بشر وجود داشته است. مروری بر ادبیات
کارآفرینی نشان میدهد که مفهوم کارآفرینی برای اولین بار توسط اقتصاددانان مطرح
شد. سپس با توجه به اهمیت و نقش کارآفرینی در شکلگیری تحولات اقتصادی در جوامع،
دانشمندان علوم اجتماعی نیز به بررسی ویژگیهای فردی و اجتماعی کارآفرینان پرداختند. خانواده،
کانونی است که در شکلگیری این ویژگیها، میتواند نقش حیاتی ایفا کند. در جوامع
سنتی که مردان نقش «نانآوری» و زنان نقش «خانهداری و تربیت فرزندان» را بر عهده
داشتند، انتقال ایده کسب و کار بیشتر از طرف مرد صورت میگرفت؛ ساختار جدید
خانواده درجامعه امروز و به تبع آن خروج زن از خانه، ظهور جلوههای تازهای از
بروز خلاقیت و نوآوری را در هر دو جنس زن و مرد باعث شد. بدنبال این تغییر نگرش؛
شیوه تولید، سبک زندگی و نقشهای والدین در درون خانواده نیز دچار دگرگونی شد. به
شکلی که هر کدام از والدین با رفتار خود میتوانند در رشد اعتماد به نفس،خلق ایدههای
جدید در خانواده و تعیین مسیر شغلی فرزندان، نقشهای اساسی را ایفاء کنند.
اگر
خانواده را از دیدگاه نهادی مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که که
خانواده از نظر کمی و کیفی میتواند کانون اصلی اندیشه کار و تلاش و پرورش روحیه
خلق ایده و کار در افراد باشد. تحقق این امر مستلزم توجه ویژه والدین به ابعاد و
ساحتهای حیات فردی فرزند از هنگام تولد تا زمان تکوین شخصیت اوست. وقتی
پدر یا مادر همچون الگویی تلاشگر و مؤثر در عرصه کار و تولید در جامعه ظاهر شوند،کارکردهای
مثبت ناشی از فعالیت آنها فرزند را به سمت و سویی ترغیب مینماید تا ذهن خود را به
صورتی منسجم و ثمربخش به ادامه شغل والدین و یا حرفهای جدیدتر سوق دهد. برای چنین
فردی دستیابی به منابع اقتصادی ناشی از کار و تسخیر فضاهای جدید، ارزش تلقی میشود.
چنین طرز تلقی از دنیای پیرامون، ذهن فرد را نسبت به خلق ایدهای نو و استقلال
اقتصادی و کسب موفقیت، دگرگون میسازد. در این مرحله، نوجوان یا جوان ایدهکاری
خود را با خانواده در میان میگذارد چه بسا بتواند از تجربیات و رهنمودهای والدین
و احتمالاً حمایت مالی و اجتماعی آنها بهرهمند شود. اینجاست که معیارها و ارزشهای
خانواده برای فرزند ملاک عمل و چراغ راه او در مسیر کار و تلاش واقع میشود. وظیفه
والدین در چنین شرایطی تشریح ابعاد گسترده فعالیت اقتصادی به عنوان ارزش بنیادی
برای فرزند و هدایت او در مسیر مطلوب، آغاز توأم با موفقیت را در راهاندازی کسب و
کار به همراه خواهد داشت.
میزان
تحصیلات، نوع شغل والدین، ساخت خانواده، روابط خانوادگی (خصوصاً رابطه والدین با
فرزندان)، درآمد خانواده و میزان برخورداری از امکانات رفاهی در شکلگیری «فرهنگ
کار» در خانواده میتواند تأثیر داشته باشد. انسانهای متفاوت، توانمندیهای متفاوتی
دارند که اگر از همان دوران نوجوانی در مسیر مشخص هدایت شوند، میتوانند با خلق
ایدههای جدید خود، تغییر در روند تولید و بالطبع تغییر در فرآیند تکنولوژی را
آسان کنند.
مراحل توسعه کارآفرینی توسط خانواده
1 ـ مراحل
نهادینه کردن «فرهنگ کارآفرینی»
خانواده
به عنوان انتقال دهنده جبههای از اصطلاحات، آئینها و رفتارهای اجتماعی میتواند
نقش ثمربخش خود را جهت آشنایی با مفاهیمی مثل: «توفیق طلبی»،
«استقلال
طلبی» و «خطرپذیری» در عرصه فعالیت اقتصادی و همسازی با واقعیتهای کاری در جامعه،
به اعضاء خود ارزانی دارد.
نوع
نگرش والدین به دنیای پیرامون خود و چگونگی تجسم ارزشهای اجتماعی برای فرزندان در
شکلگیری آینده شغلی آنها، میتواند راه را برای دستیابی به اقتصاد سالم هموار
سازد. مثلاً چنانچه کسب موفقیت در جهت خلق ثروت و ایجاد فرصتهای شغلی جدید به
عنوان بخشی از ارزشهای مورد نظر والدین برای فرزند به تصویر کشیده شود، نوجوان در
چنین شرایطی ذهن خود را برای رسیدن به چنین موقعیتی آماده میسازد. در ادامه چنین
فرآیند ذهنی، فرد بدنبال راههای دستیابی به چنین موقعیتی است. او موقعیتهای متفاوت
را با هم مقایسه میکند؛ شبیهسازی ذهنی انجام میدهد؛ به پرس و جو میپردازد؛ و
گاهی اوقات در نشریات، کتب، محیط مدرسه و حتی مجالس سخنرانی پرسشهای ذهنی خود را
دنبال میکند. آنگاه، فرد با آگاهی از ارزش کار و تلاش آماده است بخش بزرگی از
خواستهها، آرمانها و ارزشهای مورد نظر خانواده خود را به محک تجربه بگذارد.
2ـ تعیین مسیر شغلی
فضای درون خانواده، خصوصاً رهنمودهای والدین به فرزندان، این امکان را به آنها میدهد تا با گسستن از عادات و معتقدات پیشین خود یا سایر افراد خانواده، رفتار جدیدی را مورد کند و کار قرار داده و خود را با نظم اجتماعی نوین هماهنگ سازند؛ به شکلی که بتوانند بر فراز خواستهها و آرزوهای ذهنی خود و منطبق بر نظامهای مدرن پرو بال بزنند و از نفوذ و سلطه اندیشه و روشهای سنتی در رفتار آتی خود بکاهند. در ادامه چنین روندی، نقش آفرینی فرزند در درون خانواده معطوف به فرآیندهای تولید و خلق ارزش در جامعه خواهد شد. در این ارتباط، والدین با شناخت توانمندیهای بالقوه فرزندان خود و هدایت آنها در مسیر شغلی، نقش مهمی در شناسایی و پرورش افراد خلاق و کارآفرین در جامعه ایفاء میکنند.
3ـ توانمندسازی (یادگیری فنآوریهای جدید)
حمایت و تشویق والدین جهت یادگیری فن آوریهای جدید از جمله فنآوریهای تکنولوژیکی و اطلاعاتی و معرفی مشاغلی که امکان کسب درآمد بالا را برای فرزندان فراهم میسازد، آنان را علاوه بر نقشآفرینی در درون خانواده، معطوف به اهداف توسعه در سطح جامعه یعنی کار مفید و بهرهوری بالا خواهد کرد. تغییر نگرشها و رفتارهای کلیشهای در مورد ایفاء نقشهای خانوادگی و اجتماعی و تشویق فرزندان به رفتارهای مثبت اقتصادی و اجتماعی، آنان را افرادی کارآمد و هدفمند میپروراند. زیرا پیروی از کلیشههای سنتی و تکراری در عرصه کار و فعالیت، هم به خانواده و هم به جامعه صدمات جبران ناپذیری وارد میسازد. به همین دلیل؛ گذر از این مرحله، تاثیرپذیری فرد از تغییرات جدید و پذیرش مسئولیت خطیر اجتماعی به منظور ایجاد کسب و کار جدید و دسترسی به موقعیتهای بهتر و جدیدتر، از فرد یک انسان مستقل و توانمند میسازد که در عرصههای گوناگون زندگی ضمن پذیرش نقشهای متفاوت میتواند مفید واقع شود.
4ـ راهاندازی و اداره کسب و کار اقتصادی
در
این مرحله، فرد با ارزیابی مشاغل متناسب با خواستههای خود و خانواده، به خلق ایده
در زمینهکار و فعالیت میپردازد؛ چارچوب فکری خود را در قالب طرح کسب و کار به
جامعه عرضه میکند؛ سپس، با مدیریت خود فعالیت اقتصادی را آغاز میکند. در این
مرحله، والدین با استفاده از تجارب خود میتوانند فرزندشان را جهت اداره کسب و کار
یاری کنند. هر چند ممکن است این نیاز صرفاً متوجه حمایتهای مالی آنها نباشد. با
ادامه حمایت خانواده و تقویت روحیه کارآفرینی در فرزندان به منظور راهاندازی و مدیریت
کسب و کار اقتصادی توسط آنان، نتایج ذیل متوجه جامعه خواهد شد:
ـ
ایجاد و توسعه اشتغال در بخشهای اقتصادی کشور و به تبع آن استقلال اقتصادی
خانوادهها
ـ
دگرگونی در روند تولید با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و بدنبال آن تغییر در فرهنگ
مصرف
ـ
تنوع شغلی و ایجاد رقابت گسترده در بازارهای اقتصادی
ـ
بسط و توسعه صادرات با اتکاء به منابع موجود در کشور
ـ
کاهش نرخ بیکاری و تورم و بدنبال آن کاهش آسیبهای اجتماعی در جامعه
نتیجهگیری
کارآفرینی،
کانون و مرکز ثقل کار و تلاش و پیشرفت در عصر مدرنیته تلقی میشود. ما بدون توجه
کافی به مقوله «توسعه فرهنگ کارآفرینی» نمیتوانیم به شاخصهای رشد و توسعه که از
طریق تغییر در روند تولید، بهرهوری و توان افزایی فنی و صنعتی در عرصه اقتصاد
حاصل میشود، دست یابیم. در گذر از مرحله سنتی به صنعتی باید به توانمندیها و
قابلیتهای فردی کارآفرینان در بهرهگیری از منابع طبیعی و بکارگیری تکنولوژی مدرن
اهتمام ویژهای قائل شویم. زیرا، آنها با بکارگیری روشهای جدید در بازار، خود را
برای استفاده بهینه از ابزار و دستیابی به کیفیت مطلوب کالا و خدمات آماده میسازند.
کارآفرینی، فرآیندی اکتسابی است و خانواده در شکلگیری این فرآیند نقش اساسی را
ایفاء میکند. زیرا، خانواده میتواند عنصر پویایی و تحرک را به ژرفای وجود افراد
تحت نفوذ و وابسته به خود تزریق کند به شکلی که «فرد» و «جامعه» در محیطی هماهنگ
به تعامل بپردازند و قالبهای اجتماعی نوآورانه شکل گیرد. نقش و اهمیت خانواده به
عنوان کانون اندیشه نوگرایی، در ایجاد روحیه خلاقیت و نوآوری در افراد، گسترش
روحیه کارآفرینی و توسعه کسب و کار جدید در جامعه، انکار ناپذیر است، به طوری که
درزمینه فعالیت اقتصادی، خانواده میتواند اندیشه افراد تحت نفوذ خود را به سمت و
سویی سوق دهد که آنها را از مشکلات پیشرو از جمله؛ بیکاری، فقر، اعتیاد، فساد
و... برهاند و آنها را در مسیرهای شغلی که مولد سرمایه و فرصتهای جدید است،هدایت
نماید. زیرا، خانواده علاوه بر نقش تولید نسل و پرورش ابعاد عاطفی و اخلاقی
فرزندان، به عنوان کانونی برای رشد و پرورش اندیشه خودباوری، اعتماد به نفس و
خودشکوفایی در فرزندان، نقش بسیار مؤثری در راهاندازی کسب و کار اقتصادی و توسعه
فعالیتهای شغلی در جامعه خواهد داشت.