این را که پیش از ما بسیار گفته اند باور کن:
هرکس که کاری می کند،هر قدر هم کوچک،در معرض خشم کسانیست که کاری نمی کنند.
هرکس که چیزی میسازد ، حتی لانه فرو ریخته ی جفت قمری را ، منفور همه کسانیست که اهل ساختن نیستند.
هر کس که چیزی را تغییر میدهد - فقط به قدر جابجا کردن یک گلدانی که گیاه
درون آن ،ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد - باید در انتظار سنگباران کسانی
باشد که متوقف اند و ایستا و ساکن.
و بیش از اینها ، انسان حتی اگر
"حضور" داشته باشد و بر این حضور مصر باشد، ناگزیر تیر تنگ نظری های کسانی
که عدم حضور خود را احساس می کنند و تربیت ،ایشان را اسیر رذالت ساخته ، به
او میخورد...
از قدیم گفته اند ، و خوب هم گفته اند که:
عظیم ترین
دروازه های ابرشهرهای جهان را میتوان بست اما دهان حقیر آن موجودی که
نتوانسته نیروهایش را در راستای تولید مفید یا در خدمت مردم و جامعه و
آرمان به کار گیرد ، حتی برای لحظه ای نمی توان بست.
آیا میدانی با ساز همگان رقصیدن و آنگونه پای کوبیدن و گل افشاندن که همگان را خوش آید ، از ما چه خواهد ساخت؟
عمیقا یک دلقک! یک دلقک درباری دردمند دل آزرده ، که بر دار رفتار خویشتن آونگ است تا اخرین لحظات حیات.
چهل نامه کوتاه به همسرم
نادر ابراهیمی
شنبه 5 دی 1394 ساعت 09:45