قانون طلایی میگوید:
با دیگران طوری رفتار کن که میلداری دیگران با تو رفتار کنند!
اما به نظر من این واقعاً بهترین سیاست نیست و بهتر است به جای آن از سیاست زیر استفاده شود:
با دیگران طوری رفتار کن که آنها میخواهند!
مثال
زیر بهطور روشنی جنبه منفی قانون طلایی را وقتی که یک سرپرست
میخواهد بدون هیچگونه چونوچرایی از این قانون پیروی کند، نشان
میدهد.
در روزگاری، سیلی بزرگ آمد و بر دو مخلوق خداوند تاثیر
گذاشت. یک میمون و یک ماهی. میمون زرنگ، باتجربه و خوششانس بود. از
یک درخت بالا رفت و از آب طغیان زده نجات یافت. همانطور که از
جای امن خود به پایین نگاه میکرد، دید که یک ماهی بیچاره در
برابر جریان سریع آب تقلا میکند. به قصد کمک به ماهی، خود را به
پایین رسانید و ماهی را از آب گرفت، که در نتیجه مرگ ماهی
اجتنابناپذیر بود.
بسیاری از مدیران نیز تصور میکنند که فکر، احساس و تمایل کارکنان
را میشناسند و لذا همانطور که مدیران میخواهند، با کارکنان رفتار
میکنند که نتیجه چنین رفتاری نامطلوب است.
اولین رمز موفقیت در مدیریت موثر، شناخت افرادی است که ما با آنها
سروکار داریم. برخی بستنی شکلاتی را دوست دارند، درحالی که بعضی
دیگر بستنی توتفرنگی را ترجیح میدهند. بهخاطر آنکه ممکن است ما
بستنی وانیلی را دوست داشته باشیم، نباید فکر کنیم که دیگران هم
باید همینطور فکر کنند.
یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 09:16