اقتصاد ایران جزو کوچکی از سیستم اقتصاد جهان است. بنابراین بدون مقایسه و تحلیل رابطهٔ آن با همین زمینه (Context) که آن را احاطه کرده است فهم و تاویل آن ممکن نیست. چون اقتصاد ایران جزیی از مجموعهٔ ارگانیکی بزرگتر و دارای رابطهٔ گسترده با پیرامون خود است، بنابراین فهم قابل اعتماد از آن در کادر همان نظام بزرگتر- یعنی نظام اقتصاد جهانی- میسر است. بدون چنین پیشفهمی البته برنامهریزی در سطح کلان (ملی) و سطح خُردِ بنگاه عبث و بینتیجه است.
بهگمان بسیاری از تاریخشناسان اقتصادی اروپایی، جوامع پیشرفتهٔ اروپا، در طول ۳۰۰ سال اخیر پس از گذر از جامعه کشاورزی- سنتی و جامعهٔ صنعتی اینک بهمدار جامعهٔ پساصنعتی کهگاه جامعهٔ اطلاعات (Information society) یا جامعهٔ خدمات (Service society) نیز خوانده میشود، وارد شدهاند. از خصوصیات این جامعه، درجهٔ سازمانیافتگی بالا (Organization society)، تکیه بر صنعت دانش و اطلاعات (Information society) است که بخشی خدماتی بهشمار میآید. جوامع کشورهای آمریکای شمالی و اسکاندیناوی و بهخصوص جامعهٔ سوئد، نمونههایی برای این گذر تلقی میشوند. ورود به جامعهٔ دانش با افزایش اشتغال در بخشهای خدماتی که اطلاعات و دانش تولید میکنند، و بالارفتن سهم این بخش در کل تولید ناخالص داخلی همراه است. همچنین تولید دانش و اطلاعات بخش عمده بازرگانی خارجی چنین جامعهای را تشکیل میدهد. افزون بر این کارایی واحدهای اقتصادی بهخصوص در بخش خصوصی (شرکتها و بنگاهها) افزوده میشود و فعالیت آنها گسترش مییابد اما از نظر فیزیکی و شمار پرسنل کوچکتر میشوند. همین فرآیند در مورد فعالیتهای بخش دولتی نیز کمابیش صادق است. بنابراین نباید انتظار داشت که بنگاههای بزرگ و دولت بتوانند در آینده شمار گستردهای از مشاغل را ایجاد کنند. چه در دوره امروزی که با جهانی شدن و عصر تکنوژی اطلاعات و رقابت گسترده همراه است بنگاههای بسیارکوچک بیشترین شغل را ایجاد میکنند. در غالب کشورهای گوناگون دنیا هم سهم این شرکتها بیش از ۹۰ درصد تعداد کل بنگاههاست که غالبا بهوسیله کارآفرینان تاسیس و مدیریت میشوند و سهم زیادی در ایجاد نوآوری، ایجاد شغل و رشد اقتصادی دارند. واحدهای اقتصادی دایما دگرگون شده و ساختار تازهای جایگزین آن میشود. البته این فرآیند پنهان و کند است که ما تنها آثار و ثمره آن را پس از حادثه در مییابیم. نخست اینکه این موسسات غالبا در عرصه خدمات فعال هستند و نیازمند سرمایه زیادی نیستند. سرمایه اصلی این موسسات نوآوری، ریسکپذیری، توانایی و لیاقت مدیران و مالکان آنهاست. افزون بر این موسسات دارای انعطاف هستند یعنی میتوانند صنعت و محصولاتشان را دایما تغییر بدهند. به دلایلی که آمد این موسسات این توانایی را دارند که نقش مهمی را در رشد اقتصادی و پویایی اقتصاد کلان بازی کنند. سرمایه انسانی، سرمایه دانش و تخصص و مهارت مرکز ثقل این بنگاههاست و به همین دلیل است موسسات آموزش عالی و دانشگاهها میتوانند نقش مهمی در پرورش نیروی انسانی کارآفرین بازی کنند. کارآفرینی میتواند به کاهش بیکاری در ایران کمک نموده و نیروی انسانی منفعل را به نیروی خلاق تبدیل نماید.
منبع : شبکه توسعه تجارت