دانستنی های اداری و مدیریتی

دانستنی های اداری و مدیریتی

مطالب مدیریتی، بخشنامه ها و قوانین اداری کشور و سایر موضوعات کاربردی
دانستنی های اداری و مدیریتی

دانستنی های اداری و مدیریتی

مطالب مدیریتی، بخشنامه ها و قوانین اداری کشور و سایر موضوعات کاربردی

ملانصرالدین و بازاریابی استراتژیک

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگ، حماقت او را دست می‌انداختند. 

دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد.  

این داستان در تمام منطقه پخش شد، هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد.

تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملا نصرالدین را آنطور دست می‌انداختند ناراحت شد.

در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند سکه طلا را بردار، اینطوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. 

ملانصرالدین پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست اما اگر سکه طلا را بردارم دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. 

شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.


 شرح حکایت

 (دیدگاه بازاریابی استراتژیک) 


ملا نصرالدین با بهره‌گیری از استراتژی ترکیبی بازاریابی، قیمت کم‌تر و ترویج، کسب و کار «گدایی» خود را رونق می‌بخشد. 

او از یک طرف هزینه کمتری به مردم تحمیل می‌کند و از طرف دیگر مردم را تشویق می‌کند که به او پول بدهند. 

«اگر کاری که می کنی هوشمندانه باشد هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.» 


شرح دوم حکایت

 (دیدگاه سیستمی اجتماعی)


ملانصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشت.

او به خوبی می دانست که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند.

او می دانسته که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن - را دوست ندارند و تحقیر می کنند.

در واقع ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پولی را به دست می آورد.

«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی آنها احتمالا به تو کمک خواهند کرد.» 


 شرح سوم حکایت

(دیدگاه حکومت ماکیاولی)


ملانصرالدین درک درستی از نادانی های مردم داشت. او به خوبی می دانست هنگامی که از دو سکه طلا و نقره مردم، شما نقره را بر می دارید آنها احساس می کنند که طلا را به آنها بخشیده اید! و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که سکه طلا هم از اول مال خودشان بوده است و این زمان به اندازه آگاهی و درک مردم می تواند کوتاه شود. 

هرچه مردم نا آگاهتر بمانند زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان هدیه شده طولانی تر خواهد بود.

در واقع ملانصرالدین با درک میزان جهل مردم به شیوه خود، فرصت دریافت پول را به دست آورده بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد